نوستالژی
یه وقتایی انگولک کردن یه زخم قدیمی بصورت مازوخیسم طوری،کلی لذت بخشه.
یه حسی مثل وقتی که لثه آدم ذوق ذوق میکنه و آدم هی و هی دلش می خواد دندوناش رو، روهم فشار بده تا اون حسِ ذوق ذوق به آدم حس دل غشه بده.
اگه دندون عقلتون رو جراحی کرده باشید، می تونید حس کنید من چی میگم.یا یکم زیادی نخ دندون کشیده باشید.
هم حس آزار دهنده ایه ، هم خوشایند.یه جوریه که نمیشه ازش دست کشید.تا جایی که یا درده خوب شه.یا بی حس بشی نسبت به درده.
توصیه ایمنی: همیشه تا جایی زخم ، اعم از کهنه یا جدید، رو انگولک کنید که به اون مرز بی حسیه نرسه.حالا از من گفتن بود.خودتون میدونید دیگه.
الان اگه فکر کردید من مازوخیسم دارم باس بگم که سخت در اشتباهید.ممکنه یه چیز حاد تری باشه.من کلا یا نمیگیرم یا حادشو میگیرم.گفته باشم.
......................................
به راکی میگم در رو باز میکنم ولی تو فرار نکن اوکی؟ بعد یه جوری نگاش میکنم که یعنی مطمئنم که از اعتمادم سوء استفاده نمی کنی.دکمه کنترل در رو با اطمینان فشار میدم.در پارکینک باز میشه و راکی و فرار نمی کنه.
در حالت عادی، وقتی قلاده بهش بسته هست، با باز شدن در تبدیل میشه به خرگوش و تا از در پارکینگ کامل نریم بیرون به جای راه رفتن یا حالا نهایتا دویدن، جهش های دیدنی انجام میده.تا چند دقیقه اول هم همه سعی خودش رو میکنه تا دست منو از کتف بکنه.که هنوز بعد 1 سال موفق نشده.
اینو گفتم که بدونید فرار نکردنش یه حرکت بی نظیر بوده.
با هم سوار "فِرِدی" میشیم و میریم دم مدرسه پسری.من هنوز سر مست کار راکی ، در ماشین رو با خیال راحت باز می کنم که قلاده رو ببندم ،که راکی طی یه حرکت انقلابی و پر شور با یه جهش از روی دست من میپره و میزنه به چاک.
البته من میدونم که این کارش فقط به این دلیل بوده که به من یاد بده که دَر با دَر متفاوته و من نباید از هیچ کسی انتظار داشته باشم که بتونه خودش حرفهای من رو تو موقعیت های متفاوت بکار ببره.
از هیچ کسی حتی راکی.
توصیه ایمنی: همیشه شفاف سازی رو در نظر داشته باشید" حتی" برای سگتون.
این "حتی" از اون حتی ها بودها.
......................................
من یه کلمه گفتم دنبال یه خاطره هستم.به صورت انفجاری از در و دیوار داره آشناهای قدیمی،حتی دوران بچگی بر من نازل میشه.
اونم نه این که من پیداشون کنم ها ،اونا یهو بهشون الهام شده من دچار کمبود نوستالژی هستم.هی دارن رخ می نمایانند.
وچه لذت خنده داری داره هوار شدن کلی خاطره رو سر آدم.
این روزها همش در نوستالژی بسر میبرم.
تا غرق نشدم تو بعضی هاشون منو در یابید.
هم اکنون نیازمند یاری شما هستم.بعدا نگید نگفتی ها.
پ.ن1: خواستم کلی شفاف بگم ها ولی انگار راه نداره.حرفام خودشون پیچ میخورن لامصبا.
پ.ن2:جهت تکمیل همون قضیه نوستالژی ، یه بیل بیلک گذاشتم تو فِرِدی که ازش بوی یاس متصاعد میشه.میشینم تو ماشین تصور میکنم که نشستم وسط یه بوته یاس.
ربطی به بوته یاس نداره ها ولی هی و هی دلم برای خونمون و محوطه اش تنگ میشه.
این بو منو پرت میکنه تو برج مهستان.کاملا بی دلیل.
شایدم تو کل شهرک غرب.
پ.ن3:با رسیدن کتاب های بی نظیر" آقای معروفی "،طلسم شکست و من دارم این کتاب جدید رو می بلعم به جای خوندن.
جدا که "تماما مخصوص" هست این کتاب.
پ.ن4:همین جوری نوشت:
هر شب
از خیالت باردار می شوم
و هر صبح
سقط می کنم این جنین حرام زاده را
. چه دل آشوبه محزونی
پس فک کنم "یوسف آباد، خیابان سی و سوم" و بخونی، هی پرت شی این ور اون ور! از پاساژ گلستان و اکباتان بگیر.. تا همون یوسف آباد و اینا
ReplyDeleteدر مورد خود کتاب که نظرم و گفتم.. از این لحاظ شاید بهت بچسبه که اسم محله هایی که ممکنه هزار بار رفته باشی و می بره
ReplyDeleteتا حتی میدون نور خودمون!؛
الان دیگه چیزی به اسم میدون نور وجود نداره، همه ش شده اتوبان
ReplyDeleteاتوبان ستاری
انگار باید قبول کرد آدم هر چی رو می خواد به دست میاره.
ReplyDeleteهیچی پیچک عین الدوله نمی شه
راستی اگه خواستین یه آهنگ براتون میل می کنم که دیگه کامل تو نوستالوژی غرق بشین و ما بعدا بشینیم آی آدم های نیما رو بخونیم.
نمی تونی تصور کنی وقتی می بینم یه مطلب جدید از خودت تولید کردی چه شادی خفیف اما عمیقی درونم حلول می کند! ها ها ها ولش کن ، مشعوف شدم مبسووووووووووووط!!!
ReplyDeleteاین روابطت با راکی اساسا منو کشته و هی می گم کاشکی منم با حیوانات روابطم حسنه بود!
1- آخ اینارو به من نگو. من ته ور رفتن با زخم و اینهام. کیف داره. البته تا وقتی که خون نیاد. تمام زخمهای من یه بار که باهاشون ور می رم حساب کار دستشون میاد تا دوباره به سراغشون نرفتم زیر زیرکی خوب بشن وگرنه خوبشون می کنم.:دی
ReplyDelete2- با جانوران مخصوصاً سگ رابطه مسالمت آمیزی ندارم.
3- من که ته گشت و گذار تو خاطره هام. می دونی که. امروز رو هم سعی می کنم خوشگل بگذرونم که یه خاطره خوشگل برام باقی بمونه و دلم رو واسه امروزم تنگ کنه. دل تنگی همیشه هم بد نیست.
کتابهای آقای عباس معروفی رو نمی پسندم. شور زندگی و زیبایی بهم نمیده.
پی نوشت آخرت برای من هزار نقطه داره.........................................
http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://harfehagh.persiangig.com/audio/shohre-tolu.MP3
ReplyDeleteرو گزینه ی داونلود کلیک راست کرده و save as target رو کلیک کنید
بعد از داونلود گوش کنید ، امیدوارم خوشتون بیاد
من نمی دونم تا کی قراره بی سر و صدا بیام و برم
ReplyDeleteاما حتماً بر می گردم واسه نوشتن
simin jan kojaee basi bikhabarim azat. saret kheili shologh shode haaaa ;) :D
ReplyDelete