آرزو
نشسته بودم آخر هفته ای با شوهر اختلاط میکردم و از آرزوهای تو دلم مونده میگفتم.اونم همینجور که اخبار ورزشی میخوند مثلا گوش میداد.وقتی به یکی از آرزوهام رسیدم ،جدی شد و بر بر منو نگاه کرد و گفت واقعا؟ نمیدونستم. فکر کنم بقیه رو میدونست و به نظرش کلا به درد نخور میومدن که هیچ عکس العملی نشون نداد بابتشون.
آرزوی هیجان انگیزم این بود که از خیلی خیلی سال پیش دلم میخواسته که یه کافی شاپ داشته باشم که حتما توش پر از کتاب باشه.یا یه کتاب فروشی داشته باشم که یه گوشه دنج داشته باشه که کافی شاپ کنمش.یه بارم گمونم برای شراره این آرزوم را کامنت گذاشته بودم.
خلاصه این آرزو از وطن تا حالا با منه.به شوهر گفتم اگه این بیزینس رو بتونم داشته باشم میرم کارم رو یه بوس خوشگل میکنم و میچسبم به این کار خوشگله.بعد ترش گفتم خیلی خوب که فکر میکنم بعضی روزا هم میرم یونی چون دوسش دارم.بالاخره اونم کاری بوده که دوستش داشتم.نمیشه کلا نرم یونی.بی معرفت که نیستم. :دی
تمام مدت هم شوهر با دقت شنید و یه کلمه هم روزنامه ورزشی کوفتی نخوند.بعدشم هی تو گوگل یه چیزایی سرچ کرد.غلط نکنم تو همین هفته میخواد برام تاسیس کنه این مکان مقدس رو.حالا این هفته هم نشه من دلگیر نمیشم.تو این ماه باشه یا حتی تو این سال یا .... فقط الان ناراحت اینم که یادم رفت بگم برام خیلی مهمه که پله هم وجود داشته باشه تو این بیزینس جدیدم.ترجیحا پله به بالا ولی اگه نشد لااقل به پایین رو داشته باشه.الان اگه قرارداد بسته باشه یه جای بی پله رو من چه کنم؟
هر کی داره تو دلش به خوش خیالی من میخنده خیلی ....
..........................
تو سفرمون بعد کلی سال " پرستو " دیدم.یک عالمه پرستو.به پسری هم نشون دادم و گفتم این پرنده که پیداش میشه یعنی بهار اومده.تو شهر خودمون که از در و دیوار و آسمون طوطی میباره ، اونم مدل های جور وا جور.تو وطن هم من هر چی خاطره دارم بابت دیدن " پرستو " مربوط به شماله. یادم نیست تهران هم پرستو میدیدم یا نه.عید ها که میرفتیم سفر ، بس که سر به هوا راه میرفتم برای دیدن لونه پرستو ها و جوجه هاشون ، گردن درد میگرفتم.
پسری هم تو اون حالات نوستالوژیک میگه اینجا به این پرنده چی میگن؟؟ منم واقعا نمیدونستم.گفتم فعلا فارسیش رو بدون عزیزم و از دیدنشون لذت ببر.برگشتیم اول خودم یاد میگیرم بعد به تو میگم.والاااااا
پ.ن1: یه وقتایی هست آدم فقط گوش میده . یه وقتایی هم هست که میشنوه.اینا با هم بسی فرق میکنه.گفته باشم.من خودم شنیدن رو به گوش دادن ترجیح میدم.
پ.ن2: فصل بهار یعنی صدای تو دماغی ،اول صبح، وسط روز ، آخر شب
پ.ن3: صدای قلب نیست
صدای پای توست…که شب ها در سینه ام می دوی
کافی ست کمی خسته شوی…کافی ست بایستی—-گروس عبدالملکیان
آره گفته بودی ، خیلی خوبه!
ReplyDeleteهر وقا کافه تو باز کردی من میام اونجا ؛ حالا ببین!
این آقای شاعر از فک و فامیل شوهر نیست احیاناً؟
گوش دادن که خیلی بهتر از شنیدنه اگه حرف یا گویندش مهم باشه.
چقدر خوبه که شهامت گفتن آرزوهاتو داری ، منم بعضی وقتا البته از خودم این شهامتو متصاعد می کنم.
هم شاید باشه. shorebird
سلامممممممممممممممممم خوبی
ReplyDeleteمنم عاشق این آرزوتم البته مدلینگ و کار تو فروشگاه لباس و عطر فروشی رو هم دوست دارم ولی کافی شاپ کتاب خونیش آرزوست
راستی من از الان استخدامم دیگه آرههه
یادتون باشه منو به عنوان پیشخدمت استخدام کنید
ReplyDeleteمنتظرم
با تشکر
مهندس پنگول جونی
....
این کلمه ی تایید رو هم بردار بانو
بدجور می ره رو مخ آدم
همسری شما چقدر همسر دوست هستن
ReplyDeleteایشالا به هرچی دوست دارین میرسین اگرچه که مطکئنم نمیتونید از شغلی که الان اینهمه دوست دارین هم دست بکشین.
ReplyDeleteپله برا زانو خوب نیست ننه جون! حواست باشه ها!
بهارتون و فصل به دنیا اومدنتون همیشه خوش و موفق.
این پینوشتها بی نظیره جانم. بینظیر. ممنون.
@شری
ReplyDeleteswallow
هم میگن
بلکه فامیلشون باشه
به شوق اومدنت هم شده میرم تو کارش
@مهناز
اگه بشه که بشه، همه دور هم ادارش میکنیم
;0)
@مهندس پنگول
شما مهندسی، میشید مهندس ناظر خوبه؟
چشم و مرسی که گفتید
:0)
@ عرفان
سلام
:0)
گمونم اینجوریاست
@ گل یخ
دقیقا، نمیتونم از یونی دل بکنم
چشم خانوم دکتر،اگه بی پله هم بود به خاطر زانوهام
قبول میکنم
:D
یه کافی شاپ با کلی کتاب خیلی باحاله
ReplyDeleteشنیدن غیر ارادیه ولی گوش دادن ارادیه
دقیقن ارزویی که من دارم
ReplyDeleteهــــــــــــی
:D
@ رضا افضلی
ReplyDeleteشنیدن برای من مفهومش عمیق تر از گوش دادنه
وقتی میشتوی یعنی همه حواست هست
گوش دادن یه جورایی سر سریه
@ کرو
بیا زنجیره ایش رو دایر کنیم
من شعبه اینجا رو میگردونم تو شعبه وطن
باشد که روزی در سراسر دنیا شعبه بزنیم
:D
من خیلی وقت بود اینجا نیومده بودما ، بس که این کارم کوفتیه
ReplyDeleteآرزوت بسی باحاله ،من تو همچین فضایی کار کردم اما خودم که نداشتمش
الان که گفتی فقط خاطراتم زنده شدن در ضمن ما پله هم داشتیم (اینم به قول خودت پز ریز بود)
پ ن ۱ : ممکنه یکی بیاد برعکس جمله ی تورو بگه اما منظورش دقیقا چیزی باشه که تو گفتی ! خوبیش اینه که منظورت کاملا واضحه و من ۱۰۰% و نصفی باهات موافقم
پ ن ۲ : پاییز یعنی تصویر نارنجی ، دماغ آویزون و صدای گز گز
( چیزی نیست نگران نباش فقط دندونا می خورن به هم )
پ ن ۳ : من عاشق گروسم یه جا میگه:
تیر هوایی بی خطر ... تو آسمان را کشتی..!!!!
انتخابت محشر بود مثل همیشه
@ نگار جونی
ReplyDeleteتو بیای یا نیایی عزیز دلمی
وای نگار خوش به حالت
پز ریز شما اثر کرد و من الان دارم حسادت میکنم بهت
ها ها ها