Sunday, November 7, 2010

ادب مرد بِه زِ ....

ناراحتم، شاکی ام، عصبانی ام.نمیدونم اسم این حس الانم چیه.هر چی هست خیلی نفس گیره ، خیلی.

من مدت هاست که سعی میکنم خبرهای سیاسی رو نخونم.یعنی تو این سایت هایی که میرم و خبر میخونم ، همون سر تیتر رو که میبینم از خیر کلیک کردن روش میگذرم.میدونم جز حرص خوردن و اعصاب خورد شدن چیز دیگه ای نداره برام.اینجا یه کانال داریم که درباره همه دنیا اخبار میگه و اینا.هروقت درباره ما هست نگاه نمیکنم.نه این که بگم بی تفاوت هستم ها.اتفاقا چون نیستم نگاه نمیکنم. راستش دیدن و شنیدن این مسائل دیگه از تحمل و ظرفیت من خارجه.ولی گاهی نا خودآگاه یه چیزهایی میبینم و میشنوم که باز همه چیزم میریزه بهم .

یه دوست دارم که خیلی دختر جالبیه.باهاش میشه درباره همه چی حرف زد.چند روز پیش بی مقدمه یهو گفت من دیدم که تو خیلی مراقب رفتار و حرف زدن پسری هستی.خیلی ها مثل تو هستن تو کشورت یا نه ؟

گفتم خیلی ها مثل من هستن.یعنی اگه نباشه کسی غیر معموله. گفت هووووم جالبه.گفتم چی شده؟ گفت هیچی .برام از چند شب پیش تا حالا سوال بود.گفتم آخه چرا؟

گفت تو یکی از کانال ها داشت گزیده های حرف های نمایندگان کشورهای مختلف رو پخش میکرد.مال کشور شما خیلی عامیانه حرف میزد.توش اصطلاحات زشتی هم بود که من نمیدونم ترجمه اش این شکلی اش کرده بود یا کلا این حرف رو میگفته.بعد مردم هم دست میزدند و خوشحالی میکردن.اینه که من گفتم شاید اُکی باشه این جور حرف زدن.با خودم گفتم این دوست من حتما خانوادش خیلی آداب دانن.گفتم من جز آدم های خیلی معمولی هستم.از بچگی هم یادم دادن که حرف زدن و رفتارم نشون دهنده تربیت خانوادگیمه.(نگفتم که مامانم معتقدِ که من بعد دوران دبیرستان بسیار بی ادب شدم تازه ) .منم دارم همین ها رو به پسری یاد میدم.اکثریت مردمم هم همین جورن.تو دلم یه آه گنده کشیدم.خیلی گنده.

من اصلا به هیچی کار ندارم.به هیچی.فقط خداییش میخوام بدونم واقعا جالبه که نماینده یه کشور بیاد سخنرانیه بین المللی انجام بده بد توش یا ضرب المثل های آنچنانی بگه یا گل افشانی های دیگه؟؟ این آدم نباید اگه میخواد جایی از کسی هم بسوزونه مودبانه و با ادبیات درست انجام بده این کارو؟ ادعای تمدن و انسان بودن و از همه دنیا سر بودنمون هم که همه جای بقیه دنیا رو پاره کرده.

این بار، گفت شما کیه چی هستید؟ و آب بریزید اونجا که میسوزه وپشم و پیل همه رو ریزوند به قول خودش ... پس فردا دیگه میخواد چی بگه خدا میدونه.اینقدر ادبیاتش زشت بوده که خودشون هم تذکر دادن که رعایت کن.

من به چشم خودم دیدم که یه بارهمون اوایل شروع گل افشانی ها، یکی از مترجم ها با حالت درموندگی ، گوشی رو برداشت و گفت من دیگه نمیدونم ونمی تونم ترجمه کنم.تره خورد نمی کنیم رو با یه جون کردنی ترجمه کرده بود که دید جمله بعدی قطعنامه دونتون پاره شه هست.طفلکی یه کم بال بال زد دید نمیشه پاشد و رفت کلا.

کاش ادب و فرهنگ و ... که بهش افتخار میکنیم و ازش دم میزنیم هم مثل خیلی چیزهای دیگه امون نره زیر سوال.کاش یه جوری بشه که اینقدر همه عصبانی نباشیم.کاش این نسل ما که کلا نافمون با دلهره و جنگ و نا بسامونی بریده شده بالاخره رنگ آسایش و آرامش رو ببینه. کاش ......

............

این حرص کوفتی برطرف نشده بود که شوهر گفت اوه دیدی تو میدون سعادت آباد چی شده؟ گفتم نه!!!!!! بعد تعریف کرد که یکی به هر دلیلی حالا ناموسی یا هر چی، یکی دیگه رو با چاقو زده و طرف همین جور اونجا افتاده بوده خونین و مالین.ضارب هم گویا تهدید میکرده که نیایید جلوبعد پلیس اومده و اونا هم به جمع تماشا چی ها پیوستن و دور هم صحنه فحاشی ضارب و از دنیا رفتن مضروب رو نگاه کردن.البته پلیس خدمت گذار یه چند تا دونه تیر هوایی هم زده.یعنی 2 تا شیشه مربای آلو اونجا بود فکر کنم قاطعانه تر از این پلیس ها عمل میکرد.تا یه روز هم که صداش تو هیچ خبر رسمی در نیومد.بعد اون گفتن پلیس های کم کار برای پاره ای توضیحات به مقامات بالاترشون ارجاع شدن.حالا اون پلیس ها هیچی.این جماعتی که جمع شدن و از این ماجرا و جون دادن اون جوون فیلم گرفتن و بعد تو کلی جا هوا کردن فیلمشون رو چه جور آدمایی هستن!!! اصلا طرف هرکاره ای که بوده.چطوری دلتون اومده وایسید اونجا و مثبت ترین کارتون فیلم برداری باشه؟؟ نمیدونم والا.من اصلا نتونستم نگاه کنم.یه بنده خدایی میگفت مثل اینکه کل ماجرا 45-50 دقیقه طول کشیده.تو این زمان یه سری آدم یا نگاه کردن یا فیلم گرفتن از مردن یه جوون.پلیس هم دخالت نکرد که یه وقت تسویه حساب شخصی دچار خدشه نشه.این جور پلیسی و مردمی داریم.

اونوقت از وقتی که من یادم میاد، همیشه دور میدون پر پلیس و مامور هست جهت یادآوری حجاب و نسبت فامیلی و کلا زنده کردن یاد جد و آبادمون به ما.در اون زمان میگن 2-3 تا بودن فقط.از هرطرف نگا میکنم این قضیه رو دل و رودم بیشتر میپیچه به هم.

پ.ن1:خانم گلشیفته فراهانی تو یکی از مصاحبه هاش گفت ، نسل ما نسل آدم های عصبانیه.من این روزها فکر میکنم و میبینم چقدر درست و قشنگ گفته.

پ.ن2: سعادت آباد و شهرک غرب برای من پر از خاطره و تصاویر تکرار نشدنیه.محل زندگیم بوده و از گوشه گوشه اش خاطره دارم.این بار نمیدونم میدون سعادت آباد رو ببینم چه حسی یادم میاد.دور دور بازی های سرخوشانه دوران دبیرستان یا.....

پ.ن3: کاش می شد همه ی سکوتم را برایت بنویسم تا ببینی این مثنوی نانوشته چقدر حرف برای گفتن دارد... زهرا گماری

5 comments:

  1. مهناز مامان آروینNovember 7, 2010 at 7:12 PM

    سلام سیمین جون اره عریرم از این اتفاقا داره هر روز بیشتر از دیروز تو این مملکت ÷یش می یاد انگار همه فهمیدن که پلیس نقش لو لو سر خرمن رو بازی می کنه خدا رحم کنه و به دادمون برسه

    ReplyDelete
  2. متأسفانه هر چی بیشتر می گذره همه اخلاقیات و چیزایی که قبلاً ارزش بود بیشتر بی ارزش می شن.از ایران و ایرانی دیگه چیزی نمونده.

    ReplyDelete
  3. دست رو دلمون نذار که دستت خونی می شه

    ReplyDelete
  4. سلام دوست گلم
    حالت خوبه؟
    این مدتها هی سرم شلوغ بود نیومدم دلم برات یه ذره شده
    سیمین عزیزم دوست دارم
    اما در مورد نوشته اخیرت گلم این روزها دیگه همه چی رو داریم فراموش می کنیم همه چی...........

    ReplyDelete
  5. آدمی که احساس کنه همه ی حقیقت به طور قلمبه توی جیب اونه خواه نا خواه ادبیاتش هم میشه ادبیات تحقیر و بی ادبی. چون دیگه همه رو گمراه و بدبخت بیچاره می بینه.

    ReplyDelete